English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5948 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elaborates U بزحمت درست شده
elaborating U بزحمت درست شده
elaborated U بزحمت درست شده
elaborate U بزحمت درست شده
trachle U تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
worry out U بزحمت حل کردن
to spell out U بزحمت خواندن یا هجی کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
make U درست کردن ساختن اماده کردن
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
to make up U درست کردن تکمیل کردن
adapting U جور کردن درست کردن
mend U مرمت کردن درست کردن
fixes U درست کردن پابرجا کردن
straighten U درست کردن مرتب کردن
mended U مرمت کردن درست کردن
devises U درست کردن اختراع کردن
integrate U کامل کردن درست کردن
straightened U درست کردن مرتب کردن
straightening U درست کردن مرتب کردن
straightens U درست کردن مرتب کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
right U درست کردن اصلاح کردن
fix U درست کردن پابرجا کردن
righted U درست کردن اصلاح کردن
mends U مرمت کردن درست کردن
emend U تصحیح کردن درست کردن
compose U درست کردن تصنیف کردن
composes U درست کردن تصنیف کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
emends U تصحیح کردن درست کردن
righting U درست کردن اصلاح کردن
emended U تصحیح کردن درست کردن
emending U تصحیح کردن درست کردن
devise U درست کردن اختراع کردن
devised U درست کردن اختراع کردن
integrates U کامل کردن درست کردن
devising U درست کردن اختراع کردن
integrating U کامل کردن درست کردن
adapts U جور کردن درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
manufacture U درست کردن
manufactures U درست کردن
manufactured U درست کردن
fashions U درست کردن
to set U درست کردن
builds U درست کردن
to get up U درست کردن
cleaned U درست کردن
adapt U درست کردن
makes U درست کردن
make U درست کردن
to sct aright U درست کردن
weaves U درست کردن
weave U درست کردن
concocts U درست کردن
concocting U درست کردن
fashion U درست کردن
correct U درست کردن
correcting U درست کردن
corrects U درست کردن
set right U درست کردن
redd U درست کردن
fettle U درست کردن
fashioning U درست کردن
fashioned U درست کردن
concoct U درست کردن
buildings U درست کردن
cleanest U درست کردن
fabricate U درست کردن
trims U درست کردن
gully U درست کردن
cleans U درست کردن
concocted U درست کردن
indite U درست کردن
clean U درست کردن
trimmest U درست کردن
gulleys U درست کردن
to fix up U درست کردن
shapes U درست کردن
make up U درست کردن
shape U درست کردن
to put to rights U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
to set in order U درست کردن
trim U درست کردن
fabricating U درست کردن
build U درست کردن
gullies U درست کردن
to set to rights U درست کردن
fabricates U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
set in order U درست کردن
fabricated U درست کردن
to erect into U درست کردن از
fix up U درست کردن
team U دسته درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
scrambled U املت درست کردن
scrambles U املت درست کردن
scramble U املت درست کردن
ponds U حوض درست کردن
pond U حوض درست کردن
to toss up U زود درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
reconditions U دوباره درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
teams U دسته درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
dress U درست کردن لباس
vint U درست کردن یا ریختن
dresses U درست کردن لباس
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
corn popping U درست کردن چس فیل
hedges U خاربست درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
manipulates U با دست درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
scrambling U املت درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
re form U دوباره درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
exact U تحمیل کردن بر درست
strike off U بی زحمت درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
to make something U چیزی را درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
vaults U گنبد یاطاق درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
vault U گنبد یاطاق درست کردن
spells U املاء کردن درست نوشتن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
spell U املاء کردن درست نوشتن
to put up ones hair U مویاگیس خودرازنانه درست کردن
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
addled <adj.> U گیج و ناتوان در درست فکر کردن
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
to set up somebody [for something] U پاپوش درست کردن برای کسی
to spin out U امتداد دادن مفصلا درست کردن
to tick U کار کردن به نحوه ویژه یا درست
To fake an oil – painting . U یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
straight from the horse's mouth <idiom> U درست از خود شخص نقل قول کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com